آغاز توزیع ۴ داروی پژوهشکده گیاهان دارویی در داروخانه‌های کشور (۱۹ دی ۱۴۰۳) خطر ابتلا به ویروس «متاپنومای انسانی» وجود دارد بهسازی زیرساخت‌های جاده‌ای در راه‌های خراسان رضوی چرا همسان‌سازی حقوق بازنشستگان انجام نمی‌شود؟ (۱۹ دی ۱۴۰۳) ثبت ۲۲ هزار قلم شیء تاریخی خراسان رضوی در سامانه جام افزایش قیمت تجهیزات پزشکی تا ۷ برابر در سال ۱۴۰۴ هشدار مدیر کل دارو درباره مسئولان فنی غیرحضوری در شرکت‌های دارویی غربالگری سرطان پستان برای بانوان ۳۰ تا ۶۹ ساله در مراکز بهداشتی  آزادی ۲۴ زندانی از زندان مرکزی مشهد به مناسبت دهه بصیرت و مقاومت بازسازی صحنه جنایت جوانی که در نزاع خیابانی، فردی را کشت | جشن تولدی که به خون نشست وزیر علوم: برنامه‌ریزی برای حفظ و نگهداشت نخبگان از اولویت‌های وزارت علوم است فیش حقوقی دی‌ماه ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی و مستمری‌بگیران صادر شد + لینک سایت انتقاد از تعداد کم تخت‌های آی‌سی‌یو در بخش خصوصی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی، امروز (چهارشنبه، ۱۹ دی ۱۴۰۳) | آغاز روند افزایش دما از فردا دارو بی‌سروصدا گران شد مینو محرز در گفت‌و‌گو با شهرآرانیوز: مردم نگران نباشند، ویروس چینی تبدیل به پاندمی نخواهد شد آیا ویروس جدید چینی وارد ایران شده است؟ (۱۹ دی ۱۴۰۳) خبر خوش شورای عالی انقلاب فرهنگی برای داوطلبان کنکور هشدار مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش در خصوص افزایش آمار سگ‌های ولگرد ردپای نه‌چندان‌کمرنگ کووید۱۹ در بین بیماری‌های عفونی | اعلام سازمان بهداشت جهانی درصورت همه‌گیری انسداد هزار و ۳۴۳ حلقه چاه غیرمجاز آب در خراسان رضوی طی ۹ ماه ابتدایی سال ۱۴۰۳ با فواید محبوب ترین نوشیدنی جهان «چای سیاه» آشنا شوید عشق پوشالی، دختر نوجوان را کارتن‌خواب کرد خراسان رضوی ایستاده بر سکوی نخست فرونشست زمین! ورود سامانه بارشی جدید به کشور از هفته آینده (۱۹ دی ۱۴۰۳) رقم عیدی ۱۴۰۳ بازنشستگان کشوری، لشکری و تأمین‌اجتماعی چقدر خواهد بود؟ کاهش خطر بیماری‌های قلبی با روشی ساده آیا رقم عیدی بازنشستگان تأمین‌اجتماعی افزایش می‌یابد؟ علل و علائم ناباروری چیست؟ هزینه‌های میلیونی آلودگی هوا بر دوش بیماران ریوی قتل هولناک زن جوان به دست همسرش در بردسکن + جزئیات زلزله دهرم فارس را لرزاند (۱۸ دی ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

اقدامات بهزیستی برای کاهش آسیب‌های اجتماعی درخصوص معتادان متجاهر | ایستگاهی برای ته‌خطی‌ها

  • کد خبر: ۳۰۹۴۴۶
  • ۱۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۵
اقدامات بهزیستی برای کاهش آسیب‌های اجتماعی درخصوص معتادان متجاهر  | ایستگاهی برای ته‌خطی‌ها
با همه اقدامات انجام شده از طرف مرکز کاهش آسیب‌های اجتماعی بهزیستی به نظر می‌رسد که معضل کارتن خواب‌ها فراتر از این حرف هاست. تا وقتی خودشان برای بازگشت به زندگی تصمیم نگیرند، به هیچ قیمتی نمی‌توان مجبورشان کرد که مواد را کنار بگذارند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ از حال واحوالشان زیاد شنیده بودم؛ اینکه وقتی خماری درد می‌پاشد به استخوان‌ها و بندبند وجودشان، تیر می‌کشد و کلافه شان می‌کند و دیگر هیچ چیز دست خودشان نیست. مقابل دنیای متلاطم آدم‌های اسیر اعتیاد با موج‌های کوتاه و بلندش، نمی‌توانی بی ‎تفاوت باشی؛ دردشان زخم به روحت می‌زند.

برخی هایشان تازه از کمپ آمده‌اند؛ یک هفته، سه روز، یک ماه و.... به قول خودشان از در «اجباری» بیرون نیامده، افتاده‌اند دنبال دوا، کریس، سفید و.... بیشترشان می‌گویند نمی‌توانند مواد را کنار بگذارند.  آدم هستند دیگر؛ خودشان از زندگی بی ‎هدفی که دارند، حالشان بد می‌شود. می‌گویند کاش یک بار بمیریم و تمام شویم! 

مردن و راحت شدن، یکی از آرزو‌های بزرگشان است. حرف سعید موشک که توأم با ادب و نزاکت است، روز متفاوتی را برایمان مقابل مرکز «کاهش آسیب‌های اجتماعی اسماعیل آباد» رقم می‌زند: «ببخشید خانم که دنیایتان را کثیف می‌کنیم!». میان جمع بزرگی، افرادی مثل سعید همان حوالی در رفت وآمد هستند که بلاتکلیفی و سردرگمی از سرورویشان می‌بارد. انگار همه دوده و غبار شهر روی سر و صورت و چهره آن‌ها نشسته است؛ روی قامت‌های بلندی که خم خورده‌اند. چشم‌هایی که یک روز از جوانی برق می‌زدند و هزار خاطره شیرین این شهر را از بر بوده‌اند و حالا به همه چیز و همه کس بی اعتنا هستند.

مراکز گذری کاهش آسیب

وسط بیابان بزرگ و درندشتی که سرما از هر طرف توی صورتمان می‌زند، یک عده از خوابگاه آمده و مقابل کانکس ایستاده‌اند. عبارت‌های مختلفی را برای فضایی استفاده می‌کنند که اقامتگاه شبانگاهی شان است: خانه سبز، گرم خانه و....

دست به سینه ایستاده‌ام مقابل کانکسِ کاهش آسیب‌های اجتماعی اسماعیل آباد، به تماشای سماور بزرگی که آبش، قل می‌زند و مقابلش، لیوان‌های یک بارمصرف، مرتب و داخل هم چیده شده‌اند. چای و صبحانه هر روز برای آن‌ها آماده است. چرکی، سیاهی و زمختی انگشت‌های برخی هایشان، چشم را‌ می‌زند. خودشان اصلا این چیز‌ها برایشان مهم نیست و اهمیتی ندارد. با همان دست‌ها قند توی دهان می‌گذارند و بلافاصله چای داغ را. انگارنه انگار که دارند آب به نقطه جوش رسیده را این قدر راحت سر می‌کشند.

بروبچه‌های پاتوق مرکز کاهش آسیب‌های اجتماعی، تقریبا همه آدم‌های آن حوالی را‌ می‌شناسند. با اسم کوچک صدایشان می‌زنند و حال واحوال و سلام واحوالپرسی شان به راه است. فرزانه سیستانی عمری را اینجا گذرانده است. سیزده سال عدد کمی نیست که سازمان بهزیستی، اداره امور این کانکس را به او و تیم همراهش سپرده است. کارشان فعالیت با هدف کاهش آسیب‌های اجتماعی است؛ البته هادی عسلی، کارشناس اعتیاد سازمان بهزیستی، قبل از جفت وجور شدن قرار این بازدید، توضیح می‌دهد که «هدف اصلی از جانمایی مراکز گذری کاهش آسیب، پیشگیری و کنترل ایذر و رفتار‌های پرخطر افراد معتاد است».

او از پنج مرکز گذری‌ای می‌گوید که حوزه جغرافیایی متفاوتی را در مشهد و محدوده‌هایی مثل نوده، شهیدرجایی، دروی و... شامل می‌شود.

عسلی دغدغه و نگرانی متولیان حوزه‌های مختلف پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی را این طور بیان می‌کند: مجریان این طرح با هدف کاهش آسیب اجتماعی بین معتادان کارتن خواب متجاهر، خدمات مختلفی مثل توزیع سرنگ و سوزن استریل، پانسمان، دارو و... را ارائه می‌کنند و مرتب از آن‌ها تست اچ آی وی و هپاتیت می‌گیرند.

با همه این اقدامات به نظر می‌رسد که معضل کارتن خواب‌ها فراتر از این حرف هاست. تا وقتی خودشان برای بازگشت به زندگی تصمیم نگیرند، به هیچ قیمتی نمی‌توان مجبورشان کرد که مواد را کنار بگذارند. کراک و مواد، عفونت را به جان برخی هاشان انداخته است و مجبور شده‌اند عضوی از بدنشان را به خاطر آن بدهند. دیدن دستی که از مچ قطع شده است، دل آدم را ریش می‌کند. مواد تخریب کننده است، کوچک و بزرگ هم ندارد.

اقدامات بهزیستی برای کاهش آسیب‌های اجتماعی میان معتادان متجاهر  | ایستگاهی برای ته‌خطی‌ها

آدم‌هایی که به زندگی برمی گردند

با اینکه کار اصلی فعالان مراکز گذری و کانکسِ کاهش آسیب، پیشگیری از ایذر است، خودشان را محدود به این برنامه نمی‌کنند. بازگشت کارتن خواب‌ها و معتادانی که زندگی شان را بر سر دود، قمار کرده و باخته‌اند، به زندگی دوباره، برای تیم فعال در حوزه کاهش آسیب، خوشحال کننده است.  سیستانی با ذوق از مجید، یکی از کارتن خواب ها، یاد می‌کند که از وضعیتش خسته شده بود و تصمیم گرفت خودش را از بدترین شرایط نجات دهد. سختی زیاد کشید، اما توانست. حالا زن و زندگی دارد و آبرو و اعتبار. او‌ می‌گوید: تعداد آدم‌هایی مثل مجید کم و انگشت شمار هستند، اما هرکدام از این افراد که به زندگی برمی گردند، کلی ما را خوشحال می‌کنند و‌ نمی‌دانید بابتش چقدر ذوق می‌کنیم.

تلاش برای بازگشت به زندگی

حکایت و روایت آدم‌هایی که زندگی هایشان به هیچ، بند است و در بیابان و خرابه‌های شهر، شب را به صبح می‌رسانند، ته دل آدم را خالی می‌کند. بین تپه‌های بلند و کوتاه و خاکی، در این صبح زمستانی، صدای خس خس سینه در هوای سرد و بیابانی، موج برمی دارد. سرفه‌های مرتضی کهنه شده و از خوب شدن، گذشته است. می‌گوید: چند روز است دنبال قرص چرک خشک کن هستم، اما پیدا نمی‌شود. مراکز کاهش آسیب، پزشک ندارند.

مریم غلامی، پرستار کانکس است. او یادآوری می‌کند که مراکز کاهش آسیب با مراکز درمانی تفاوت دارند. او کارش به دنیای آدم‌های آسیب دیده گره خورده است. اینجا اتفاقات عجیب وغریب زیاد دیده است؛ آن‌هایی که توهم زده‌اند و با خودشان حرف می‌زنند.

او پشت بند حرف هایش اضافه می‌کند: خیال می‌کنیم از دنیای ما پرت هستند و متوجه نمی‌شوند، اما آن‌ها رفاقت و عشق و مهربانی را درست مثل ما می‌فهمند. شما این احتمال را بدهید که یک کلام محبت آمیز می‎تواند آن‌ها را به زندگی عادی برگرداند. ما کنار کاری که وظیفه مان است و انجام می‌دهیم، با آن‌ها خیلی حرف می‌زنیم. بعضی ‎هایشان واقعا از وضعیت موجود خسته‌اند و به زندگی برمی گردند. شاید تعدادشان انگشت شمار باشد، اما هستند.

روایت یک آرزو

نگاهم در فضای اطراف می‌چرخد. سو‌های زیرزمینی، آدم‌های بی سرپناه را برای مصون بودن از سرما امان می‌دهد. گوشه‌ای ایستاده و سیگاری در بین انگشت هایش آتش زده است. «خسته‌ام، خیلی!». این عبارت، بی دلیل دانه‌های اشک را روی صورت «باباحسین» می‌دواند که شب‌های خماری و سروکله زدن با ساقی سر نرخ مواد، او را به آخر خط رسانده است، اما فرار از این اسارت برایش ممکن نیست. می‌گوید: کمپ رفتن هم اندازه دارد؛ یک بار، دوبار، سه بار، ده بار و... فقط باید بمیرم تا راحت شوم.

بابا حسین تا شصت سالگی چند بهار دیگر فاصله دارد، اما مچاله شده و قدش خمیده است. تعریف می‌کند: ۱۰ سال است از همسرم جدا شده‌ام؛ نه اینکه جدایی مان قانونی باشد و طلاق گرفته باشیم؛ از خانه بیرونم انداختند. خسته شدند، حق هم دارند. بعد آن با مادرم زندگی می‌کردم. مادرم که مرد، دیگر سرپناهی نداشتم و ندارم.

تابستان‌ها راحت تریم. هر گوشه‌ای باشد، شب را صبح می‌کنیم. زمستان‌ها هم خانه سبز هست، فقط بدی اش این است که لعنتی صبح زود و توی این سرما باید محل را ترک کنیم. باباحسین از چیزی گلایه ندارد، فقط می‌گوید: دلم لک زده دخترهایم را توی بغل بگیرم. آرزویم همین است.

خدمت پیشگیرانه

بین هیاهوی آدم‌های آن طرف خط اعتیاد و این سمت، زمین تا آسمان فرق است. خانم سیستانی سال‌های سال با این آدم‌ها دمخور است و باور دارد که‌ می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد و برای ترک مواد، بهشان انگیزه داد.

او می‌گوید: هدف از خدمات رسانی ما و مراکز مشابه، به معتادان و کارتن خواب‌های ته خطی، پیشگیری از مبتلا شدن آن‌ها به هپاتیت و اچ آی وی است. ما برای بگیروببند نیامده‌ایم و قصد مجبور کردن آن‌ها به ترک را هم نداریم و فقط تلاش می‌کنیم با آموزش و مهارت‌های لازم، رفتار‌های پرخطر را به ویژه در روابط جنسی و... مهار کنیم. توزیع سرنگ و سوزن و اقلام دیگر تاحدی خیالمان را راحت می‌کند که این آسیب‌ها تا اندازه‌ای مهار می‌شود؛ وگرنه مهار ایذر خیلی مشکل است.

من HIV مثبتم

به اندازه چند گام پایین‌تر از کانکس، جوانکی تکیه داده است به کوله‌ای که به قول خودش همه زندگی اش است و هرجا که حس کند خسته است و نیاز به استراحت دارد، آن را‌ می‌گذارد زیر سرش و آسوده می‌خوابد. برخلاف بقیه سرحال و پرسروزبان است. می‌خندد و‌ می‌گوید: خدا خوشبختی را در حق من تمام کرد. یک اچ آی وی کم داشتم که آن هم مثبت شد!   

مرتضی در بهزیستی بزرگ شده است: نه پدر و مادر دارم، نه خواهر و برادر. آدم‌ها برایم همیشه غریبه بوده‌اند. از همان نوجوانی می‌دانستم تکیه گاهی ندارم و دوست داشتم روی پای خودم بایستم. واکس زدم و روزنامه فروشی کردم، گل فروختم تا بتوانم خرج زن و زندگی را دربیاورم.

«چندساله‌ای مرتضی؟». بی هوا می‌پرسم. با اعتمادبه نفس کامل سرش را بالا می‌گیرد و خلاصه می‌گوید: کوچک شما مرتضی، سی ودوساله. خودش روایتگر داستان زندگی اش می‌شود: از بنگ و تریاک شروع کردم. می‌دانید خانم، استعدادمان در هر موضوعی زیاد است! زود پیشرفت کردم؛ به کریس و تزریق و... رسید و حالا هم در خدمت شماییم.

نظرش را درباره مراکز کاهش آسیب، این طور بیان می‌کند: طرح‌هایی که سازمان‌ها شروع می‌کنند، کامل نیست و به نظر من، کاری که این‌ها درباره توزیع اقلام انجام می‌دهند، خیلی خوب است، اما باید کاری کنند که انگیزه آدم‌ها برای ترک زیاد شود.  این حرف دقیقا صحبت یک بهبودیافته دیگر هم هست که حالا یازده سال پاکی دارد.

حسین می‌گوید: طرح‌های ما هیچ کدام همه جانبه برنامه ریزی نشده است؛ زیرا در برنامه‌هایی که برای یک گروه آسیب دیده پیش‌بینی می‌شود، از خود آن‌ها نظرخواهی نمی‌شود؛ به نظر من در مراکز کاهش آسیب حتما باید از معتادانی که ترک کرده‌اند، یک نفر به عنوان راهنما و مشاور باشد. در غیر این صورت کسی که با جمع آوری ضایعات، خرج موادش را به راحتی جفت وجور می‌کند، برای یک سرنگ نمی‌ماند.

***

مراکز کاهش آسیب

در قالب کانکس هستند و قابلیت جابه‌جایی دارند. این مجموعه‌ها در مکان‌هایی که نیاز به خدمات کاهش آسیب دارند، فعالیت می‌کنند.

مرکز گذری دی‌آی‌سی/شلتر

ادغامی از مراکز گذری و مراکز سرپناه شبانه هستند و علاوه‌بر خدمات روزانه مراکز گذری، اقامت برای شب نیز به معتادان داده می‌شود.

مراکز گذری سیار

با استفاده از ماشین و ون تجهیزشده، خدمات کاهش آسیب اعتیاد مانند توزیع سوزن، سرنگ و... را ارائه می‌دهند.

تیم امداد‌رسان سیار

دو نفر بهبودیافته از اعتیاد را شامل می‌شوند که شناسایی پاتوق‌ها را برعهده دارند. خدمات کاهش آسیب را هم ارائه می‌دهند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->